رويايـــــــــــــــــــــ سرخـــــــــــــــــــــ | ||
|
یه افغانیه بود نزدیک خونمون کفاشی میکرد . یه بار کفشمو بردم پیشش درست کنه شروع کرد به درد و دل که تو افغانستان عاشق یه دختره شدم پول نداشتم اومدم اینجا کار میکنم پولامو می فرستم اونجا داداشم نگه داره زیاد که شد برم اونجا خونه بگیرم مغازه بگیرم زن بگیرم و اینا آقا گذشت و یه روزی گفت من هفته دیگه میرم و حلالم کن . یهویی دوهفته بعد دیدم برگشته . گفتم چی شد ؟ گفت : پولو فرستادم داداشم خونه گرفت ، مغازه گرفت اون دختری که من عاشقش بودم رو هم گرفت !
نظرات شما عزیزان: |
|
[ طراحی : ایران اسکین ] [ Weblog Themes By : iran skin ] |